شب ِ جمعه است و حَـــــــرَم دلهره اش بیشتر است ... !

ساخت وبلاگ
شب ِ جمعه است و حَـــــــرَم دلهره اش بیشتر است ... !...
ما را در سایت شب ِ جمعه است و حَـــــــرَم دلهره اش بیشتر است ... ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7abrizan2 بازدید : 219 تاريخ : يکشنبه 27 خرداد 1397 ساعت: 3:28

معتقدم انقدر باید تحملم بالا باشد که بتوانم هر مسئله ای را درونم به تنهایی حل کنم ..حتی اگر سقف زندگی ام بر سرم ویران شده باشد ...حتی اگر مثل همین الان مجبور باشم دائم بغض را کنار بزنم ....اگر روزی باشد که برخورد باران به شیشه ی ماشین انقدر حواسم را پرت کند که یادم برود باید حواسم را جمع چیز دیگری جز باران کنم .....اصلا همین روزهای بارانی دانشگاه که با دیدنش شب ِ جمعه است و حَـــــــرَم دلهره اش بیشتر است ... !...
ما را در سایت شب ِ جمعه است و حَـــــــرَم دلهره اش بیشتر است ... ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7abrizan2 بازدید : 277 تاريخ : يکشنبه 27 خرداد 1397 ساعت: 3:28

این روزها غم هایمان نهایت ندارد ....این روزها جا دارد نه هر مسلمانی ،که هر انسانی از این حجم غصه ؛بمیـــ ـــــرد ...... مدت هاست به این نتیجه رسیدم که این دنیا ، جای مُردگی است .... "زندگی ِ این دنیایی" ، بزرگ ترین دروغی است که به خوردم داده بودند ..... +همان لحظه ای که ما غرق در روزمرگی هایمان ،در آرامش بودیم ،کودکی 8 ماهه خفه شد . . . تا همینجایش به انداز شب ِ جمعه است و حَـــــــرَم دلهره اش بیشتر است ... !...
ما را در سایت شب ِ جمعه است و حَـــــــرَم دلهره اش بیشتر است ... ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7abrizan2 بازدید : 212 تاريخ : يکشنبه 27 خرداد 1397 ساعت: 3:28

۳ صبح با بدترین حال ممکن از خواب پریدم ...خواب صحنه ی اعدام کسی را میدیدم ....فشار روی قلبم از خواب بیدارم کرد!بعد از ۶ ترمهر روز لغت "اعدام" را شنیدن هنوز با آن انس نگرفتم . . . وقتی شنیدم بهمن ورمزیار اعدام شد ،تا چند روز در شوک بودم .....چقدر راحت شده برایمان از دست دادن یک جان ِ جوان ....اگر قاضی شوم روزی ،قبل هر حکمی خودم را میگذارم جای متهم ... شب ِ جمعه است و حَـــــــرَم دلهره اش بیشتر است ... !...
ما را در سایت شب ِ جمعه است و حَـــــــرَم دلهره اش بیشتر است ... ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7abrizan2 بازدید : 237 تاريخ : يکشنبه 27 خرداد 1397 ساعت: 3:28

توی راه داشتم فکر میکردم که حتما باید برای دقایقی با هم حرف بزنیم‌...در کمال درماندگی حتی داشتم فکر میکردم اگر بچه ها نبودند میخواهم کنارش گریه کنم..!!ته کهف نشسته بود ...اول از همه جلو آمد  ....بچه ها رفتند سراغ سفره ی افطار و ما دو تا ماندیم ...تا خواستم حرف عادی بزنم زد زیر گریه !انگار او از من درمانده تر بود ......حرف زدیم اما نه در مورد من ...واجب تر ای شب ِ جمعه است و حَـــــــرَم دلهره اش بیشتر است ... !...
ما را در سایت شب ِ جمعه است و حَـــــــرَم دلهره اش بیشتر است ... ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7abrizan2 بازدید : 223 تاريخ : يکشنبه 27 خرداد 1397 ساعت: 3:28

نماهنگ خانه ی پدری را بارها نگاه کردم ...انگار همین دیروز بود ....که زهرا در سجده ی نماز بود و من با گذاشتن یک نامه روی سجاده اش ،راه افتادم دور حرم .....همین دیروز بود که زهرا با کبوتر حرم در دستش جلو آمد ...همین دیروز بود که کنارت بودم . . . انگار در خواب بودم اربعین...چشم هایم آن شب به حضورت ایمان آورد ...باور کردم که یکی یکی میان مهمانانت راه میروی ...چق شب ِ جمعه است و حَـــــــرَم دلهره اش بیشتر است ... !...
ما را در سایت شب ِ جمعه است و حَـــــــرَم دلهره اش بیشتر است ... ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7abrizan2 بازدید : 212 تاريخ : يکشنبه 27 خرداد 1397 ساعت: 3:28

آنان که "عدالت علی" را بر نتافتند،به "ستم معاویه" تن دادند ...!عبدالله بن عمر ،از آن گوشه گیر ها بود !زمان خلیفه شدن حضرت امیر،به امام نامه فرستاد که من زمانی با تو بیعت میکنم که باقی مردم بیعت کرده باشند !!امام نامه را دید و فرمود :ما را به بیعت او نیاز نیست . . . النهایه با پای حجاج بیعت کرد !دست علی را رد کنی ،باید با پای حجاج بیعت کنی . . . (داستانش را ب شب ِ جمعه است و حَـــــــرَم دلهره اش بیشتر است ... !...
ما را در سایت شب ِ جمعه است و حَـــــــرَم دلهره اش بیشتر است ... ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7abrizan2 بازدید : 225 تاريخ : يکشنبه 27 خرداد 1397 ساعت: 3:28

کتاب قانونم را که باز کردم ،یک لحظه خیلی کلی به صفحه نگاه کردم ...بدون دخالت دادن‌ ماده ها و ریز شدن روی تبصره ها!حس اولین‌باری که یک کتاب قانون را به دست گرفتم یادم افتاد !خیلی ترسناک بود !قیافه ی صفحه و کلمه های گنده گنده که انگار به قید قرعه کنار هم قرار گرفته بودند،شبیه هر چیزی بود جز چیزی که من از پس آن بر بیایم !!حتی لحظه ای حس کردم که راه را اشتباهی آ شب ِ جمعه است و حَـــــــرَم دلهره اش بیشتر است ... !...
ما را در سایت شب ِ جمعه است و حَـــــــرَم دلهره اش بیشتر است ... ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7abrizan2 بازدید : 217 تاريخ : يکشنبه 27 خرداد 1397 ساعت: 3:28

یک علیرضا آذر است و یک شعرهای معاصر....به پاس قدومش راهی کافه بهشت شدیم !آذر آمد ...شعر خوانی اش شروع شد ...بین جمعیت،کسی را دیده بودم شبیه به تو ....اما میدانی که....هیچ کس "چشم" تو را ندارد ‌....ناخودآگاهخیره به مشبه تو ؛به دکلمه اش گوش سپردم . . . واژه واژه ی شعر مرا به تو میخواند ....اما تو آن نبودی .....دلم خواست سر برمیگرداندم میدیدم کنارم نشست شب ِ جمعه است و حَـــــــرَم دلهره اش بیشتر است ... !...
ما را در سایت شب ِ جمعه است و حَـــــــرَم دلهره اش بیشتر است ... ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7abrizan2 بازدید : 200 تاريخ : يکشنبه 27 خرداد 1397 ساعت: 3:28

به پخش زنده ی شش گوشه خیره بودم ...داشتم سعی میکردم بتوانم مثل قدیم ها،تصور کنم در آغوش گرفتنت را .....تصور کنم که لحظه ای،ثانیه ای،بغلم گرفته ای .....نگاهم میکنی ....توانستم که قلبم را چسبیده به ضریحت تصور کنم .....حس داشتنت،وسط تمام درماندگی های این ایام،دلم را بیشتر تنگت میکند ....سرمایه ی وجود من،تویی و اگر تو را از من بگیرند،فقیرترین ِ مردم عالم‌ خواهم شب ِ جمعه است و حَـــــــرَم دلهره اش بیشتر است ... !...
ما را در سایت شب ِ جمعه است و حَـــــــرَم دلهره اش بیشتر است ... ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7abrizan2 بازدید : 474 تاريخ : يکشنبه 27 خرداد 1397 ساعت: 3:28